۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه

تحقیر یک ملت به دست خود! اسامی تازی و معنی زشت و نامانوس ان

تحقیر یک ملت به دست خود! اسامی تازی و معنی زشت و نامانوس ان

طی قرنها نیاکان ما بخاطر آگاه نبودن از معنی برخی از نامها، ستمی تاریخی به فرزندان خود کرده اند. البته چون زبان عربی زبان مادری مردم ما نبوده است و هجوم بیگانه موجب شده بود تا ناخودآگاه برخی از واژه*ها و نامهای نادرست بر تاریخ و فرهنگ و جوامع و خانواده*های ما تحمیل شود! اما این یک خود زنی تاریخی بود که ملت بر سر خود اورد.مثلاً “غلام” نامی است و یا شاید بهتر باشد بگوییم پیشوند برخی از نامهایی است که هرگز در زبان عربی از آن استفاده نمی شود. اما غلامعلی و غلامحسین و غیره درمیان ما ایرانیان بسیار رایج بوده است! هرگز یک عنصر عرب را نمی بینید که اورا غلام بنامند! و این بدین خاطر است که اعراب معنی غلام را می*دانند و ما نمیدانسته*ایم. غلام از ریشه غلم می*آید که به معنای بهره*وری جنسی است! و غلام به پسربچه*هایی می*گفتند که اعراب از آنها استفاده جنسی می*نموده*اند! بغلط به ما گفته*بودند که غلام یعنی نوکر وبرده و بنده! درصورتیکه درزبان عربی، عبد میشود برده و نوکر را خادم میگویند! غلام وکنیز همطراز و همراهند!! از کنیزان نیز بهره جنسی وخانگی می*برده*اند و از غلام بچه ها نیز!!
بسیاری از نامهای عربی که درمیان ما ایرانیان رایج است درمیان اعراب اصیل (عربستان سعودی، کشورهای خلیج پارس..) ابداً متداول نیست! هرچند امکان دارد که این نامها درمیان شیعیان مورد استفاده قرار بگیرد. آنهم بعنوان عشق وتعصب ویژه*ای که نسبت به برخی از شخصیتهای تاریخ اسلام داشته و دارند. اما بدون شک اگر پدرومادری با ریشۀ این گونه نامها ومعنای آنها آشنایی میداشته*اند هرگز نامهای نازیبا را بعشق شخصیتهای تاریخی برروی فرزندان خود نمی*نهادند. با هم به معنی چندنام نگاهی می*اندازیم که نتیجه سالها پژوهش و کنکاش می*باشد:

ام کلثوم: ام یعنی مادر و کلثوم به فرزند خیکی و چاق اطلاق میشود . حفصه: هسته خرما و یا زن سیاه و زشت . خدیجه: به سقط جنین شتر میگویند . بتول: زنی که هوس مرد و همخوابگی دارد.
سمیه: از سم می آید و به اندازه زهری که در چیزی باشد میگویند. سکینه: که مسکین نیز با این نام هم خانواده می*باشد، به بانوی گدا و خوار و بیچاره میگویند . رقیه: که از ریشه رق می*آید، به معنای افسون و جادو و نیرنگ است. عذرا: به هرآن چیزی که سوراخ نشده باشد میگویند. فاطمه: از فطم می*آید و به بچه شتر ماده از شیرگرفته*شده* میگویند. جعفر: ماده شتری که شیر بسیار داشته باشد. ذبیح: به هرچارپایی که گلویش را ببرند میگویند. ذبح شده یعنی گلو بریده . باقر: که از خانواده بقره می*باشد به گاو نر چاق میگویند و اعراب جاهلی به کسی که خیلی چیز می*فهمیده است نیز میگفته. باقرالعلوم یعنی طرف همچون گاو چیز میداند. عباس: از عبس می*آید به معنای اخمو، ترشرو، ترسناک و بدخو. عثمان: بچه مار . کاظم: از کظم می*آید و به معنای لال بودن، گنگ و بی*زبان و خاموش . هاشم: به نان فروش دوره*گرد می*گفته اند!
حیدر: این نام مخلوطی است از عربی و پارسی، حی یعنی زنده و در یعنی دریدن! حیدر به کسی گفته اند که انسانها را زنده زنده پاره میکرده است. صغری: کوچک و پست و اصغر نیز از همین خانواده و ازریشه صغرا است، به معنای کوچکتر

هیچ نظری موجود نیست: