۱۳۹۰ تیر ۲۹, چهارشنبه

اسنادی از دلیل شروع جنگ بین ایران و عراق



جنگ ايران و عراق در نيمروز ۳۱شهريور ۱۳۵۹, با حمله هواپيماهاي عراقي به ايران آغاز شد. اما مرور اخبار روزنامه هاي آن زمان نشان مي دهد که جنگ چند هفته پيش از آغاز رسمي آن شروع شده بود:
ـ روزنامه کيهان ـ ۱۵شهريور ۱۳۵۹: «درگيريهاي پراکنده يي که از هفته پيش در مناطق مرزي ايران و عراق رو به شدت گذاشته بود, به يک جنگ تمام عيار ميان دو کشور تبديل شد».

ـ روزنامه اطلاعات ـ ۱۵شهريور۵۹: «تيمسار فلاحي [«جانشين رئيس ستاد ارتش اسلامي»] دلايل حمله نيروهاي ايران به شهر زورباتيه عراق را اعلام کرد».
ـ روزنامه «جمهوري اسلامي» ـ ۱۸شهريور ۵۹: «به فرمان امام ـ فرماندهي کل قوا ـ نيروهاي انقلاب آمادگي خود را براي تصرف عراق با پشتيباني مسلمين اعلام کردند».
ـ کيهان ـ ۱۹شهريور۵۹: «نبرد شديد فانتومهاي ايران و جنگنده هاي عراق در مرز». «گزارشهاي رسيده حاکي است که سازماني تحت عنوان ”پيکار اسلامي مجاهدين عراقي“ در منطقه قصرشيرين تشکيل شده است. هدف اين سازمان مبارزه با رژيم صدام حسين است و ناراضيهاي عراق, که بيشتر طرفدار جمهوري اسلامي هستند و از مشي انقلاب ايران پيروي مي کنند, در اين سازمان عضويت دارند».
ـ کيهان ـ ۲۰شهريور۵۹: «نبرد شديد تانکها, زرهپوشها و جنگنده هاي ايران و عراق در سه منطقه خان ليلي, ني خزر و زينل کُش, وارد مرحله سرنوشت ساز شد و نيروهاي دو طرف با تمام قدرت بر روي يکديگر حمله ميکنند».
۲۲شهريور۵۹ ـ رجايي, نخست وزير وقت, ده روز پيش از شروع رسمي جنگ, در مصاحبه يي اعلام کرد: «براي رفع ناهماهنگيهاي جنگ, ستاد عمليات مشترک در تهران تشکيل مي شود».
ـ کيهان ـ ۲۴شهريور۵۹: نيروهاي ايراني «در ناحيه شَلَمچه تاٌسيسات مرزي عراق را با خاک يکسان کردند».
ـ اطلاعات ـ ۲۶شهريور ۱۳۵۹: عنوان اصلي صفحه اول: «تپه سوق الجيشي غرب کشور به تصرف ارتش اسلام درآمد».
ـ «جنگ در نوار مرزي عراق شدت گرفت». «۴تانک,يک توپ و دو پاسگاه عراقي منهدم شد». «عشاير لرستان, براي جنگيدن در مرز ثبت نام کردند».
ـ اطلاعات ـ ۲۷شهريور۵۹ ـ عنوان اصلي صفحه اول: «عشاير لرستان براي سرکوبي عراق در جبهه ها مستقر مي شوند».
ـ «شش پاسگاه, يک چاه نفت, ۱۴تانک و يک انبار مهمات عراق منهدم شد». «يک قطار حامل مواد سوختي عراق, با مين منفجر شد»,
ـ اطلاعات ـ ۳۱شهريور۵۹ ـ چند ساعت پيش از حمله هوايي عراق: درشت ترين عنوان صفحه اول روزنامه: «ستاد مشترک ارتش اعلام کرد: سراسر ساحل عراق زير آتش سنگين توپخانه ايران قرارگرفت».
۳۱شهريور۵۹ ـ خميني چند ساعت پيش از حمله هوايي عراق به ايران, در پيامي به مناسبت اول ماه مهر, رژيم عراق را «کافر» ناميد و از ارتش عراق خواست که «عليه رژيم حاکم بر کشورشان قيام کنند» (کيهان, اول مهر ۵۹).
ـ «پيام محمدعلي رجايي, نخست وزير جمهوري اسلامي ايران: مرگ رژيم حاکم عراق فرارسيده است». «يکي از اعضاي حزب دعوت اسلامي [حزب مالکي, نخست وزير فعلي عراق] در گفتگو با اطلاعات: «رژيم عراق به اندازه يي متزلزل است که با يک حمله وسيع از هم مي پاشد» (اطلاعات ـ اول مهر۵۹). 
مرور اين چند رويداد دو هفته پيش از آغاز رسمي جنگ ايران و عراق نشان از تحريکات و مداخلات نيروهاي نظامي رژيم خميني در خاک عراق دارد؛ تحريکات و مداخلاتي که از همان فرداي پيروزي انقلاب آغاز شد و در شش ماهه پيش از آغاز رسمي جنگ, شدت گرفت. 
ـ آيت الله منتظري: «وقتي انقلاب پيروز شد... در بُعد خارجي, شعارها, همه, بر اساس صدور انقلاب و اين که انقلاب مرز نمي شناسد, و اين قبيل مسائل, متمرکز بود. اين شعارها کشورهاي همجوار را به وحشت انداخت و اين فکر براي آنها ايجاد شد که اينها به اين شکل که پيش مي روند, فردا نوبت ماست... کشورهاي همجوار, واقعاً به وحشت افتادند و در برابر جمهوري اسلامي موضع گرفتند... جوّي که در ايران بود اين بود که عراق کي هست؟ ... من, به سهم خودم, يک روز رفتم منزل آقاي شيخ محمد يزدي در قم. آن وقت هنوز امام قم بودند و در منزل آقاي يزدي سکونت داشتند. به امام عرض کردم هر انقلابي که در دنيا به پيروزي مي رسد, معمولاً, هياٌتهاي حُسن نيتي را براي کشورهاي مجاور مي فرستد و خطِ مشي خود را براي آنها توضيح مي دهد و با آنها تفاهم مي کند... به جاست هياٌتهاي حسن نيت به کشورهاي مجاور فرستاده شود تا يک مقدار اين تشنّجها کاهش پيداکند. ايشان فرمودند ول کن. ما کاري به دولتها نداريم... ايشان هيچ حاضر نبودند که اسم دولتها به ميان بيايد... و مي فرمودند ملتها با ما هستند. به نظر من, اگر ما يک مقدار تفاهم مي کرديم شايد بهانه به دست آنها نمي آمد...» (خاطرات آيت الله حسينعلي منتظري. چاپ دوم, ديماه ۱۳۷۹, ص۳۱۰).
ابراهيم يزدي نيز در مصاحبه يي درباره محورهاي سياست خارجي رژيم در رابطه با عراق در آغاز به قدرت رسيدن خميني, گفت: ـ «... محور اول, اعزام يک سفير وارد به اوضاع عراق و قادر به ارتباطات لازم و منطقي و سرّي با گروههاي مسلمان مخالف رژيم صدام در داخل عراق...».
ـ «... محور پنجمِ سياست ما عليه عراق... اجراي برنامه هاي تبليغاتي به زبان عربي بوده است. در همان زمان, جلسات مکرري در وزارت امور خارجه براي هماهنگ کردن اين برنامه ها با سياست خارجي جمهوري اسلامي برگزار شد... در اين جلسات... سفير جمهوري اسلامي در عراق نيز حضور به هم رسانيد... اين برنامه, به حق, نقش مؤثري داشت» (کيهان. ۵مهر۵۹).


هنوز دو هفته از پيروزي انقلاب نگذشته بود که خميني نخستين سخنراني تحريک آميز خود را در زمينه «صدور انقلاب» ايراد کرد و در آن از «همه کشورهاي اسلامي در زير يک دولت و يک پرچم» سخن گفت و اين که «يک دولت بزرگ اسلامي بايد بر همه دنيا غلبه کند» (روزنامه «آيندگان», ۷اسفند۱۳۵۷). 
سياستگذاران رژيم در اجراي اين سياست, براي به خدمت گرفتن عوامل سرسپرده «قياده موقّت», جنازه ملامصطفي بارزاني را, که نه ايراني بود و نه تابع ايران, و در آمريکا فوت کرده بود, با هليکوپتر به اُشنويه برد و در آن جا دفن کرد و به اعتراض کردهاي مقيم مرکز, که در دانشگاه صنعتي شريف بههمينعلت نشستي برپاکرده بودند (روزنامه «پيغام امروز», ۱۹اسفند۵۷), يا بهتظاهرات مردم بانه در اعتراض به پروبال دادن به«قياده موقّت» و درخواست اخراج آنها از ايران (کيهان, ۱۰اسفند۵۷), توجّهي نکرد.
در واکنش به تحريکاتي که از آغاز روي کارآمدن رژيم خميني شروع شده بود, وزير خارجه عراق از گردانندگان رژيم خواستار رفع اختلافات فيمابين گرديد (روزنامه «بامداد», ۲۰مهر۱۳۵۸). امّا, درخواستش بيپاسخ ماند. زيرا, آنها سوداي ديگري در سر داشتند.
وقتي هم که جنگ شروع شد, رژيم عراق ياسر عرفات را براي ميانجيگري به ايران فرستاد. محمدعلي رجايي در روز ۵مهر ۵۹, چند روز پس از آغاز جنگ, در مصاحبه با خبرنگاران اعلام کرد: «جنگ بين ايران و عراق, جنگ بر سر عقيده است؛ ... جنگ اسلام با کفر است...» او در همين مصاحبه گفت صدام ياسر عرفات را براي ميانجيگري به ايران فرستاد تا زمينه صلح بين دو کشور را فراهم کند, امّا, ما «هيچگونه ميانجيگري و مذاکره يي را نخواهيم پذيرفت». 
خميني در فروردين ۱۳۵۹, که در پايان شهريور آن, عراق به ايران حمله کرد, در سخناني بهمناسبت قطع رابطه با آمريکا, رژيم عراق را دستپرورده آمريکا ناميد و مردم آن کشور را به قيام و خيزش دربرابر آن فراخواند و خطاب به آنها گفت: «...ملت شريف عراق, شما اَخلاف آنان هستيد که انگليس را از عراق راندند. به پا خيزيد و قبل از آن که اين رژيم فاسد همه چيز شما را تباه کند, دست جنايتکار او را از کشور اسلامي قطع کنيد. اي عشاير فرات و دجله, همه با هم و همه ملت اتّحاد کنيد و اين ريشه فساد را قبل از آن که فرصت از دست برود, قَلع و قَمع نماييد, که خدا باشماست. اي ارتش عراق, اطاعت از اين مخالف اسلام و قرآن نکنيد و به ملت بگراييد و دست آمريکا را که از آستين صدام بيرون آمده است, قطع کنيد و بدانيد اطاعت از اين سفّاک, مخالفت با خداي متعال است و جزاي آن عار و نار است» (صحيفه نور, «مجموعه رهنمودهاي امام خميني», جلد سيزدهم, چاپ بهمن ۱۳۶۲, ص۴۰).
بني صدر, رئيس جمهور خميني, که خود يکي از واضعان تئوري «صدور انقلاب» بود, چنين رهنمود مي داد: «اگر کانونهاي قيام و انقلاب را همهجا, بهخصوص, در کشورهاي اسلامي برافرازيم, ما دشمن را در همهجا در پنجههاي قوي خويش خُرد خواهيم کرد» (روزنامه «انقلاب اسلامي», سرمقاله شماره ۲۶ديماه۵۸). هم او در آستانه حمله به دانشگاهها به بهانه «انقلاب فرهنگي» در فروردين ۵۹ گفت: «ما ميخواهيم ارتش را تجديد انقلابي و اسلامي بنماييم و بهترين جهتها همين [جنگ] است که دولت عراق براي ما فراهم ميکند. من از اين جهات [جنگ] نگراني ندارم, نگراني در کشور خود ماست. امروز اين مساٌله [سرکوبي مخالفان] را در شورا[ي انقلاب] به اين نتيجه رسانديم و تصميم که درآمد بايد اجرا کرد. چه شما خوشت بيايد و چه نيايد» (روزنامه بامداد, ۲۰فروردين۱۳۵۹).
چند روز پيش از «کودتاي فرهنگي» در دانشگاهها, در راهپيمايي موسوم به «وحدت» در روز ۲۲فروردين ۵۹, بني صدر خطاب به رئيس جمهور عراق گفت: «ما انقلاب کرديم و يک آدم فاسد و خائن را بيرون کرديم, تو در اين ميان چه ميگويي؟ ... ما مردم عراق را به رژيم فاسد تو بفروشيم؟ غيرممکن است. نمي فروشيم». سپس, به درخواستهاي مکرّر رژيم عراق بهرفع اختلافات اشاره کرده و گفته بود: «اتّفاقاً, چند نوبت, چه زماني که در مسئوليت بودم و چه زماني که مسئوليت نداشتم, فرستادند و گفتند: ما آمادهايم تا امور خودمان را با شما حل کنيم. من گفتم: با شما امري نداريم که حل کنيم. دفعه آخر ياسر عرفات آمد و من همين جواب را دادم» (اطّلاعات, ۲۳فروردين۵۹).
دو روز پس از سخنراني بنيصدر, منتظري با خميني ديدار کرد و در اين ديدار به خميني گفت: «... اين روزها برادران عراقي ما, مرتباً, مراجعه مي کنند و مي گويند همان طور که حضرت امام خميني انقلاب ايران را رهبري کردند تا به ثمر رسيد, انتظار داريم که انقلاب عراق را هم رهبري کند» (روزنامه «بامداد», ۲۵فروردين۵۹).
در همين ايام بود که مسعود رجوي با هاني الحسن, سفير فلسطين در ايران, بر روي متني که بر اساس «احترام متقابل و عدم دخالت در امور داخلي» و «قطع مخاصمات و حل مسالمتآميز اختلافات» تنظيم شده بود, توافق کردند و قرار بر اين شد که بر مبناي آن, عرفات دربين دولتهاي ايران و عراق ميانجيگري کند (گزارش مسئول شوراي ملي مقاومت به مردم ايران در باره رابطه بني صدر و اطرافيانش با شوراي ملي مقاومت و جريان پيوستن و گسستن آنها, چاپ اسفند ۱۳۶۳, ص۳۴۵). ولي, رژيم خميني حاضر بهپذيرش هيچ ميانجيگري نشد. بلکه به عکس, بر طبل جنگ طلبي کوبيدند. چمران, وزير دفاع وقت, اعلام کرد که «بين ملّت ما و صدّام حسين خط خون کشيده است و به هيچ وجهِ مِنَ الوجوه ميانجيگري را از جانب هيچ طرفي نميپذيريم و تا سقوط قطعي صدّام از هيچ مبارزه قاطعي دست برنخواهيم داشت» (روزنامه «جمهوري اسلامي», ۶ارديبهشت۵۹).
هنوز چندماه به حمله رژيم عراق به ايران مانده بود که گردانندگان رژيم, اينچنين, از «سقوط قطعي صدام» دَم ميزدند.
دوهفته پس از يورش به دانشگاههاي سراسر کشور, بهانهيي به دست خميني افتاد که به ياري آن بتواند نگاهها و توجّهات را از خيزشهاي دانشجويي و اعتراضهاي رشديابنده مردمي, به سمتي ديگر سوق دهد و بر ناتواني رژيم در حل دشواريهاي گريبانگير مردم سرپوش بگذارد.
روز ۱۶فروردين ۱۳۵۹ «آيت الله محمدباقر صدر» در نجف دستگيرشد. سه روز بعد, او و خواهرش در «شب سه شنبه ۱۹فروردين در يکي از زندانهاي ارتشي بغداد» به قتل رسيدند.
«سيدمحمود هاشمي, نماينده آيت الله صدر» (و رئيس پيشين قوه قضاييه رژيم) در اطلاعيهيي «ضمن تسليت به پيشگاه امام خميني اظهار اميدواري کرد که مسلمين به هر وسيله ممکن اين خون پاک را مايه يي براي برافروختن شعله هاي انقلاب اسلامي در سراسر جهان قراردهند» (کيهان, ۳ارديبهشت ۱۳۵۹). به نوشته روزنامه کيهان, به انتقام اين قتل, جنبش اَمَل در لبنان به دفاتر بعثيها در بيروت حمله کرد و «در جريان آن ۸ عامل حزب بعث کشته و ۴۰تن دستگير شدند». «به گفته يک نماينده مجلس شيعيان لبنان, که در ايران بهسر ميبرد, شيعيان لبنان و سوريه هم اکنون منتطر دستور امام خميني, رهبر انقلاب اسلامي ايران, هستند تا براي گرفتن انتقام خون آيتالله صدر از رژيم عراق اقدام کنند» (کيهان, ۳ارديبهشت ۱۳۵۹).
خميني در پيامي که «در پي شهادت آيت الله سيدمحمد باقر صدر و خواهر ايشان» «به دست رژيم منحط بعث عراق» فرستاد, اعلام کرد «... عجب نيست که مرحوم صدر و همشيره, مظلومانه, به شهادت نائل شدند, عجب آن است که ملتهاي اسلامي, خصوصاً, ملت شريف عراق و عشاير دجله و فرات و جوانان غيور دانشگاهها و ساير جوانان عزيز عراق, از کنار اين مصيبت بزرگ که به اسلام و اهل بيت رسول الله صلي الله عليه و آله وارد ميشود, بي تفاوت بگذرند و به حزب ملعون بعث فرصت دهند که مفاخر آنان را, يکي پس از ديگري, مظلومانه, شهيد کنند و عجب تر آن که ارتش عراق و ساير قواي انتظامي آلت دست اين جنايتکاران واقع شوند... من از رده بالاي قواي انتظامي عراق ماٌيوس هستم, لکن, از افسران و درجه داران و سربازان ماٌيوس نيستم و از آنان چشمداشت دارم که يا دلاورانه قيام کنند و اساس ستمکاري را برچينند, همان سان که در ايران واقع شد, و يا از پادگانها و سربازخانهها فرار کنند و ننگ ستمکاري حزب بعث را تحمّل نکنند». او ابراز اميدواري کرد که «کارگران و کارمندان دولت غاصب بعث» با «ملت عراق دست به دست هم دهند و اين لکه ننگ را از کشور عراق بزدايند».
خميني در پايان پيام اعلام کرد: «اينجانب براي بزرگداشت اين شخصيت علمي و مجاهد, که از مفاخر حوزه هاي علميه و از مراجع ديني و متفکّران اسلامي بود, از روز چهارشنبه سوم ارديبهشت, به مدت سه روز عزاي عمومي اعلام ميکنم و روز پنجشنبه چهارم ارديبهشت را تعطيل عمومي اعلام مينمايم» (کيهان, سوم ارديبهشت۱۳۵۹).
منتظري, نيز در پيامي به همين مناسبت, ضمن ابراز تسليتِ «شهادت مرحوم علّامه شهيد و فقيه مجاهد آيت الله حاج سيدمحمد باقر صدر... و خواهر معظّمهشان و هزاران نفر ديگر به دست رژيم سفّاک و ضداسلامي صدّام», اعلام کرد: «مطمئنم همانگونه که خون پاک شهيدان, انقلاب اسلامي را در ايران به ثمر رسانيد و رژيم سفّاک پهلوي را سرنگون ساخت, قطرات پاک خون اين شهيدانِ راه اسلام نيز, در عُروق تک تک ملت مسلمان عراق و کشورهاي اسلامي خواهد جوشيد و تا سقوط کامل رژيم صدّامي و استقرار جمهوري عدل اسلامي از جوشش نخواهد ايستاد. يقين است, همان گونه که رهبر انقلاب اسلامي فرموده اند, برادران ارتش و ملت مبارز عراق, در سايه ايمان, استقامت و اتّحاد, اين لکّه ننگ را از دامن اسلام و صفحات تاريخ پرافتخار عراق محو خواهند نمود» (کيهان, سوم ارديبهشت۱۳۵۹).
«شوراي انقلاب جمهوري اسلامي ايران» نيز در «بيانيه» يي درباره «شهادت فقيه و متفکّري بزرگ که... انقلاب اسلامي را در همه قشرهاي با ايمان و متعهّد آن سامان رهبري ميکرد» اعلام کرد: «اين جنايت بزرگ چهره شيطاني و رذيلانه حکومت مزدور عراق را برملاکرد و ماهيت ضدّاسلامي اش را آشکار ساخت». در اين بيانيه تاٌکيد شده بود که «ملت رزمنده عراق اين جنايت بزرگ را بر دولت بعثي نخواهد بخشيد و انتقام اين خون پاک را تا سرحدّ ريشه کن کردن رژيم خائن عراق خواهد گرفت...» (کيهان, سوم ارديبهشت۱۳۵۹).
«وزارت خارجه جمهوري اسلامي ايران» با امضاي صادق قطب زاده, نيز در اطلاعيهيي نوشت: ما ضمن ابراز انزجار از «... حکومت جنايتکار و جنايتپيشه صدام حسين در عراق» که «دست به جنايتي عظيم زده و ذُرّيه (=فرزند) رسول الله, حضرت آيت الله العظمي سيدمحمدباقر صدر و هم چنين خواهر مبارز و دانشمند ايشان را شهيد نموده است... اعلام مي داريم که تا ازبين بردن حکومت جنايتکار و عامل امپرياليسم و صهيونيسم صدّام حسين خائن از پاي ننشينيم و اين يزيد کربلا را روانه همان مَقامي در جهنّم نماييم که يزيد جلّاد در آن سُکني دارد». اين اطلاعيه با اين جملات پايان مييابد: «بر ملت مسلمان ايران است که يکدل و يکزبان و با تمام قوا به ملت مسلمان عراق مساعدت و کمک نمايد که آنها نيز از زير رنج استعمار و استثمار و استبداد يزيد زمان خلاصي يابند» (کيهان, سوم ارديبهشت۱۳۵۹). 
همه سرکردگان رژيم آخوندي به انتقام خون محمدباقر صدر شمشيرشان را از روبسته و براي ازميان بردن صدّام حسين پاي در رکاب کردهاند, آن هم پنج ماه پيش از آن که قواي نظامي «يزيد زمان», به خاک ايران حمله کند!
علي معصومي

هیچ نظری موجود نیست: