۱۳۸۹ بهمن ۱۵, جمعه

قابل توجه عزادان امام حسین دیگر نیازی به عزاداری نیست مختار انتقام خون حسین را گرفت


قابل توجه عزاداران امام حسین: بدینوسیله به اطلاع کلیه عزاداران امام حسین می رساند که با توجه به اینکه انتقام خون  شهدای کربلا توسط مختار گرفته شده و همیچنین امام حسین همزمان با شهادت به بهشت رفتند و اکنون مشغول لذت بردن از حوری های بهشتی هستند نیازی به عزاداری شما نیست. 
لطفا مطلب زیر را که بخشی از انتقام مختار است بخوانید تا دلتان خنک شده و دیگر برای حسین عزاداری نکنید

حرمله ابن کاهل اسدی به دست مختار افتاد. به دستور مختار دست ها و پاهایش را قطع کردند. سپس وی را در آتش سوزاندند. شیـخ طوسى نوشته است: "شمر را دستگیر كردند و نزد مختار آوردند. مختار دستور داد گـردن او را زدند و جسدش را در دیگ روغن جوشیده افكندند و یكى از یاران مختار با پاى خود سر شمر را لگد مى‌كرد"(تاریخ طبری، ج 6، ص 338). خولی سر امام حسین را از کربلا به کوفه برد. سید ابن طاووس در لهوف نوشته است که در سال 65 هجری خولی را مأموران مختار دستگیر و به نزد او بردند:
"مختار به خولی گفت در كربلا چه كردی؟ گفت: نزد علی بن حسین آمده پوستین زیر او را برداشتم و مقنعه و گوشواره زینب را هم برداشتم. مختار گریه كرد و گفت او به تو چه گفت؟ گفت: او به من گفت: خداوند دست ها و پاهای تو را قطع خواهد كرد و خداوند تو را قبل از آتش آخرت به آتش دنیا بسوزاند.... مختار گفت: به خدا قسم دعای آن طاهره مظلومه را مستجاب خواهم كرد".
به دستور مختار، او را كشتند و جسدش را سوزانده و خاكسترش را بر باد دادند. ده تن از قاتلان امام حسین(اسـحـاق بـن حـوبـه، اخـنـس بـن مـرثـد، حـکـیـم بـن طفیل، عمرو بن صبیح، رجاء بن منقذ عبدى، سالم بن خیثمه، واحظبن ناعم، صالح بن وهب، هانى بن ثبیت و اسید بن مالک)، به دستور مختار، دستگیر کردند، دست و پایشان را بستند، از پشت بر زمین خواباندند و به زمین میخ کردند و اسب‌ها را با نعل تازه، بر بدن‌هاى آنان تاختند تا پیکر آنان در هم شکـسته شد و به هلاکت رسیدند. سپس بدن‌هاى آنان را به آتش سوزاندند( بحار الانوار، ج 45، ص 374؛ لهوف، سیدبن طاووس، ص 183). پس از دستگیری سنان بن انس، به دستور مختار، دست و پایش را بریدند و هنوز جان داشـت کـه او را در دیـگ روغـن جـوشـان افـکـنـدنـد(بحارالانوار، ج 45، ص 375). شمر بن ذى الجوشن در روز عاشورا شترى را كه مخصوص سوار شدن امام حسین بود را به عنوان غنیمت گرفـت و به كوفه آورد و بـه شكرانه ی قتل فرزند پیامبر آن شتر را نحر كرد و گوشتش را بین دشمنان اهل بیت در كوفه تقسیم نمود. مختار دستور داد تمام خانه‌هایى را كه آن گوشت وارد آن شده بـود و افرادى را كه دانسته از آن گوشت خورده‌اند، شناسایى كنند. همه آن خانه‌ها را ویران كرد و كسانى را كه از آن گوشت خورده بودند اعدام نمود(بحارالانوار، ج 45، ص 377). عبیدالله ابن زیاد، والی کوفه، در سال 67 هجری به دست سپاه مختار کشته شد. به دستور ابراهیم ابن مالک اشتر، فرمانده ی منصوب مختار، سر ابن زیاد را از بدنش جدا کردند و به نزد مختار فرستادند، بدنش را هم به آتش کشیدند( انساب الاشراف، ج 6، ص 426).
مختار سرابن زیاد را برای محمد بن حنفیه در مدینه فرستاد. محمدآن را نزد امام سجاد آورد. هنگامی که محمد سر را نزد امام سجاد حاضر کرد، امام مشغول غذاخوردن بود. وقـتـى چـشـم امـام بـه سـر بـریـده ابن زیاد افتاد، دست‌ها را به دعا برداشت و گفت: اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذی اَدْرَکَ لی ثاری مِن عَدُوّی وَ جَزَا اللهُ الُْمختارَ خَیْرا: خـدا را شـکـر کـه انـتـقـام خـون مـرا از دشمنم گرفت و خداوند به مختار جزاى خیر دهد(بحارالانوار، ج 45، ص 386). سپس به حاضران گفت: "وقـتـى مـرا نـزد ابـن زیاد بردند، او سر سفره غذا بود. من در آن هنگام از خدا خواستم که زنده بمانم و سر ابن زیاد را ببینم"( بحارالانوار، ج 45، ص 

هیچ نظری موجود نیست: