۱۳۸۹ فروردین ۲۹, یکشنبه

سخنرانیها و نوشته های خمینی

سخنرانیها و نوشته های خمینی



ریاضی:



"شما یاوه گویان با زندگانی معنوی و سعادت اجتماعی یك گروه انبوه صدها هزار میلیون نفری بازی میكنید."

كشف الاسرار نوشته خمینی، صفحه 74



* صد هزار میلیون میشود صد میلیارد نفر، صدها هزار میلیون را خودتون حساب كنید. جمعیت جهان چند نفره؟



میلیونها میلیون سلاطین و بزرگان و فلاسفه در عالم آمدند.

كشف الاسرار نوشته خمینی، صفحه 176



"اسلام میلیونها حكم دارد."

كشف الاسرار نوشته خمینی، صفحه 55





فلسفه:



"فیثاغورث حكیم در زمان سلیمان بود و حكمت را از او اخذ كرد."

كشف الاسرار نوشته خمینی، صفحه 32



* فیثاغورث در قرن پنجم پیش از میلاد در یونان زندگی میكرد و حضرت سلیمان در قرن 10 قبل از میلاد در اورشلیم زندگی میكرد. بین این دو نفر پنج قرن اختلاف هست







"انبذقلس فیلسوف بزرگ در زمان داوود نبی بود و حكمت را از او و از لقمان حكیم اتخاذ كرد."

كشف الاسرار نوشته خمینی، صفحه 33





*انبذقلس - Empedocles - فیلسوف بزرگ یونانی در قرن پنجم پیش از میلاد و حضرت داوود در قرن دهم پیش از میلاد زندگی میكردند.



" از حكما و فلاسفه بزرگ دیگر اسكندر است"

كشف الاسرار نوشته خمینی، صفحه 35

* انصافاً این یكی درست بود. اسكندر مقدونی از فیلسوفان و حكیمان بزرگ تاریخه. اگه شك دارین برین تاریخ بخونین.







تاریخ:





"این موضوع مربوط به امروز و دیروز نیست. دو هزار سال است كه آمریكا ما را استعمار كرده است"

دیدار با دانشجویان خط امام پس از گروگانگیری اعضای سفارت آمریكا، جماران، 19 آبان 1358







پزشكی:



"امروز بر دكترهای كشور ثابت شده كه برای علاج ناخوشیهایی مثل تیفوس و تیفوئید (حصبه) چاره ای جز عمل كردن به طبق دستورات یونانی نیست و علاجهای اروپایی نمیتوانند كاری به اینگونه مرضها بكنند"

كشف الاسرار نوشته خمینی، صفحه 280





هنر:



اوریانا فالاچی در مصاحبه با خمینی (متن كامل سخنرانی در كتاب مصاحبه با تاریخ نوشته فالاچی- البته اگه كتاب رو تو دست دوم فروشی ها پیدا كردین)



سوال: شما موسیقی را عامل فساد و شهوترانی دانسته اید. ولی آیا آثار موسیقی كسانی چون باخ و موتسارت و بتهون و وردی را نیز با این همه معنویت آنها عامل فساد میدانید؟



خمینی: من اینهایی را كه اسم بردید نمیشناسم ولی اگر مارش جنگی ساخته باشند كارشان خوب است. در غیر اینصورت كارشان قابل قبول نیست.





سیاست:



"اسلام به كاخ كرملین هم كشیده شده، به كاخ سفید هم كشیده شده. به آمریكای لاتین هم رفته. به افریقا هم رفته، به مصر هم رفته. ملزم كرده است همه آنها را كه از اسلام اطاعت كنند."

دیدار با رئیس جمهور و مقامات كشور، جماران، 18 مرداد 1363



* یكی از بركات جمهوری اسلامی این بود كه مصریهای كافر بالاخره مسلمان شدند. بقیه جاها هم مسلمان شدند.

* و از این تاریخ بود كه در قانون اساسی امریكا و شوروی و بقیه دنیا نوشته شد كه باید قوانین بر اساس شریعت اسلام باشد.



"یكی از راههای ایجاد اختلاف در یك ملت وجود احزاب است... اساساً احزاب از اول برای این درست شده اند كه مردم با هم متجمع نشوند. چون دولتها از اجتماع توده ها میترسند احزاب سیاسی را درست كرده اند."







* درستش هم همین است: هزاران سال دولتها میخواستند حزب درست كنند و مردم نمیگذاشتند تا اینكه دولتها بر علیه ملتهایشان انقلابهای "مشروطه یا جمهوری" بر پا كردند و این حزب ها را درست كردند.



اسلام سیاسی یا غیر سیاسی؟



"روحانی نباید كار دیگری غیر از روحانیت یعنی بسط توحید و تقوی و پخش و تعلیم قانون های آسمانی و تهذیب اخلاق بپردازد"

كشف الاسرار نوشته خمینی، صفحه 208



"این را بدانید كه تنها روحانیت میتواند در این مملكت كارها را از پیش ببرد. فكر نكنید كه بخواهید كنار بگذارید روحانیت را"

دیدار با نمایندگان مجلس، جماران 6 خرداد 1360





دانشگاه كجاست؟



"ریشه تمام مصیبتهایی كه تاكنون برای بشر پیش آمده از دانشگاهها بوده است... همه مصیبتهایی كه در دنیا پیدا شده از متفكرین و متخصصین دانشگاهی است... اگر به اسلام علاقه دارید بدانید كه خطر دانشگاه از خطر بمب خوشه ای بالاتر است"

دیدار با اعضای دفتر تحكیم وحدت حوزه و دانشگاه، 27 آذر 1359



"ما هرچه میكشیم از این طبقه ای است كه ادعا میكند دانشگاه رفته ایم و روشنفكریم و حقوقدانیم. هرچه میكشیم از اینها است."

قم، 1 مرداد 1358





فرار مغزها:



"منافقین هی میگویند مغزها دارند فرار میكنند . به جهنم كه فرار میكنند. این دانشگاه رفته ها، اینها كه همه اش دم از علم و تمدن غرب میزنند بگذارید بروند. ما این علم و دانش غرب را نمیخواهیم. اگر شما هم میدانید كه اینجا جایتان نیست فرار كنید. راهتان باز است."



جماران، 8 آبان 1358







صادرات انقلاب؟



"ما باید به هر قیمت شده باشد انقلاب خودمان را به تمام ممالك اسلامی و تمام جهان صادر كنیم."

پیام به ملت، 22 بهمن 1358



"باید در صدور انقلابمان به تمام جهان كوشش كنیم"

پیام نوروزی به ملت، اول فروردین 1359



كشورهای جهان اعتراض كردند:



"ما قصد صدور انقلاب اسلامی را نداریم. اینها حرفهای دشمنان اسلام است"

دیدار با مسئولان صدا و سیما، 16 مرداد 1361







جاسوسی؟



"هیچكس حق ندارد برای كشف جرم و گناه جاسوسی دیگران را بكند زیرا این خلاف مقررات اسلام است."

ماده6 از فرمان8 ماده ای خمینی به ملت، جماران، 1 مرداد 1361





"دانش آموزان باید با كمال دقت اعمال و كردار دبیران و معلمین خود را زیر نظر بگیرند و اگر خدای نكرده در یكی از آنها انحرافی ببینند بلافاصله به مقامات مسئول گزارش نمایند... این كار را به صورت مخفی انجام دهند"

پیام به دانشجویان، دانش آموزان، استادان و دبیران، بازگشایی مدارس در سال تحصیلی 61-62 ، 1 مهر 1361





حكم مواد مخدر؟

"تعجب میكنم كه این دولت(شاه) چگونه فكر میكند...در نظر دارند قاچاقچیان هروئین را اعدام كنند. این موضوع نه تنها خلاف اسلام است. خلاف انسانیت هم هست"

كتاب ولایت فقیه نوشته خمینی، نجف 1355



"اینهایی كه مواد مخدر میفروشند شرعاً مستوجب اعدامند و باید بدون هیچ تاخیری اعدام شوند. هیچ ترحمی هم در مورد آنها جایز نیست"

30 اردیبهشت 1359



بنی صدر كی بود ؟

"جناب آقای بنی صدر را همین مردم كوچه و بازار از پاریس آوردند اینجا و رئیس جمهور كردند، برای اینكه مردی مسلمان است، مومن است، خدمتگزار است"

دیدار با استانداهای كشور، جماران، 18 آذر 1359



"این آدم از اول ادعا میكرد كه مسلمان است و برای اسلام كار میكند و كذا. من هم از اول فهمیدم دروغ میگوید"

دیدار با افسران و درجه داران، جماران، 3 شهریور 1360













متن سخنرانی تاریخی ولی امر مسلمین جهان در بهشت زهرا





..ما علاوه بر اینكه زَندگی مادی شما را می خواهیم مرفه بشَد، زَندگی معنوی شمارا هم می خواهیم كه مرفه باشد! شما به معنویات احتیاج دارید. معنویات مارا بردند اینها!دلخوش نباشید كه مسكن فقط میسازیم. آب و برق را مجانی میكنیم. اتوبوس را مجانی میكنیم. دلخوش به این‌مقدار نباشید

...

معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدیم . شما ر ا به مقام انسانیت می رسانیم. اینها شما را منحط كردند. اینقدردنیا را پیش شما جلوه دادند كه خیال كردید همه چیز این است! ما هم دنیا را آباد میكنیم هم آخرت را.یكی از اموری كه باید بشد همین معناست كه خواهد شد.

...

این دارایی از غنایم اسلام است و مال ملت است و مستضعفین، و من امر كردم به مستضعفین بدهند و خواهند داد و پس از این هم تغییرهای دیگر در امور خواهد حاصل شد،‌ لاكن یه قدری باید تحمل كنیم، به این نغمه های باطل گوش نكنیم! اینها حرف میزنن، ما عمل میكنیم.

...

اونها شمارو میخوان دلسرد كنن از اسلام. اسلام پشتیبان شماست. ما پس از این راجع به بانكها هم طرحهایی داریم كه از اون وضع رقت بار برگردد. از اون وضع استعماری برگردد. ما باید تمام این كاخهای این وزارتخانه را، وزارتخانه ها را كه میلیونها میلیاردها مال ملت دَرش ثبت شده است.

...

باید اینها تبدیل بشَد به كیف معتدل اسلامی. این فرم فرم خارجیست، فرم اجنبی است! فرم طاغوت است ... در دادگستری كاخ درست شده است ،لیكن دادگستری نیست، دادخواهی نیست، فقط كاخ است..."

...

بانكها به تدریج باید تعدیل بشد و ربا به كلی قطع بشد من باید به مصادر امور بگم كه .. اینقدر ضعف نفس به خرج ندید دنبال این نباشید كه فرم غربی پیدا كنید بیچارگی ما این است كه دنبال این هستیم كه فرم غربی پیدا كنیم .

دادگستری ما دادگستری غربی باشد، قوانین ما قوانین غربی باشد. اینقدر ضعیف النفس نباشید اونهایی كه فرم غربی را بر فرم الهی ترجیج میدن اینها از اسلام اطلاع ندارد اونهایی كه میگن نمیشد اسلام را در این زمان پیدا كرد برای اینكه اسلام را نشناختند نمیفهمن چی میگن

ما مبارزه با فساد میكنیم. فحشا را قطع میكنیم مطبوعات را اصلاح میكنیم رادیو را اصلاح میكنیم تلویزون را اصلاح میكنیم سینما ها را اصلاح میكنیم . تمام اینها به فرم اسلام باید باشد. تبلیغات تبلیغات اسلامی، وزارتخانه ها وزارتخانه های اسلامی، احكام احكام اسلام، حدود اسلام را جاری میكنیم.

خوف از اینكه غرب نمیپسندد نمیكنیم، غرب ما را خار كرد غرب روحیات ما را از بین برد. ما را غربزده كردند! ما این غربزدگی را میزدائیم تمام آثار غرب را، تمام آثار فاسده ، تمام اخلاق فاسده غربی را تمام نظرات باطله غربی را...... خواهیم زدایید! ما یك مملكت محمدی ایجاد میكنیم

۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

از تغذيه رايگان به تجاوز در زندان


از تغذيه رايگان به تجاوز در زندان

امير سپهر

وقتی حکومت ملتی از «وارد کننده راننده و کلفت و نوکر» برای ملت خود به فروشنده بکارت جگرگوشگان آن ملت به اجانب و «صادر کننده روسپی»، تبديل می شود، وقتی اوضاع ملتی از «تغذيه رايگان» در زمان تحصيل پدران و مادران به «تجاوز در زندان» در زمان فرزندان می کشد و وقتی کار مردمی مست از باده غرور و گشاده دستی و دها و دهش، به پوفيوزی و کاسه ليسی و«گدايی» می رسد ... آن ملت حق ندارد حتا يک دم هم از «نگاه به گذشته» خود غفلت کند... ظاهر و رفتار خانم زهرا رهنورد بسان باجی های صيغه ای و پاکرسی نشين دوران پيش از ظهور قمرالملوک وزيری گران ارج در يکصد سال پيش است نه رخت و ريخت يک بانوی بافرهنگ و مدرن و دموکرات امروزی ...
................................................................

بخش پايانی را ويژه ی پرداختن به چرايی نگارش متن خواهم ساخت. زيرا که از ديد من، ژرف انديشی در باره ی اين «انگيزه»، از توجه به خود متن بسيار مهم تر است. در اين راستا هم می خواهم اين نکته را روشن کرده باشم که مراد من از نوشتن متونی که با روزگار گذشته پيوند دارند و برخی از آنها هم مانند همين متن، گونه ای «خاطره نويسی» را تداعی می کنند، ابدآ خاطره نويسی و دلخوش کردن به خاطرات نيست. نگارنده اين دست از متون را اتفاقآ از اينروی می نويسم که در انديشه امروز و فردا هستم و بسيار هم نگران. از روی همان نگرانی هم هست که در نوشتن اوضاع فرهنگی ـ اجتماعی ـ اقتصادی روزگار گذشته، حتا به ريز ترين و بظاهر پيش پاافتاده ترين نکات زندگی ما در آن روزگار هم اشاره می کنم.

زيرا سوای اينکه چگونه بودن«زندگی امروز» هر ملت و يا حتا شخصی، ريشه در گذشته داشته و اصلآ «برايند» ـ نتيجه ـ کار های درست و نادرست او در «گذشته» است، اصولآ بزرگترين دليل «انحطاط فرهنگ» ها و «نابود شدن تمدن» های بزرگ و درخشان، همين عنصر «فراموشی» است. يعنی همين از ياد بردن فَر و فرهنگ که باعث می گردد فرزانگی ملت ها و انسانها رفته رفته کمرنگ تر گشته و بپوسد و از ميان برود و آنان دچار ويرانی فرهنگی و اجتماعی و شخصيتی شوند. يعنی همين بلايی که بدبختانه هم اکنون گريبانگير ما گشته و روشن ترين نشانه های آنهم پيش چشم ما است.

بسان همين تبديل گشتن حکومت کشورمان از «وام دهنده» به ابرقدرت ها و«وارد کننده راننده و کلفت و نوکر» از کره و فيليپين و هند و اندونزی و گاهی حتا از اروپا برای ما، به فروشنده بکارت جگرگوشگان مان به اجانب و «صادر کننده روسپی از ايران»، آنهم به ميکرو کشور های بی هويت و حتا نوانخانه ای چون پاکستان، رسيدن اوضاع از «تغذيه رايگان» در زمان تحصيل پدران و مادران به «تجاوز در زندان» در زمان فرزندان و کشيده شدن کار مردم ما از آن مستی غرور و گشاده دستی و دها و دهش، به پوفيوزی و کاسه ليسی و«گدايی».

آنهم البته گدايی يک ميليونيم از ثروت ملی و حق طبيعی خود به شکل «سيب زمينی» از بی سر و پايان. يعنی گرفتن بخش ناچيزی از مال خود به شکل صدقه سری و توهين آميز از دست لمپن های بی فرهنگی که بی گزافه شخصيت حتا چهارپاداران و سورچی های شريف و زحمت کش عصر پهلوی اول هم به مراتب بالا تر از ايشان بود. همچنين رسيدن آمال بزرگ مردم ما به چنان سطح مبتذلی که اصلآ آرزو پنداشتن چنين حقوق نازلی حتا در يکصد و پنجاه سال پيش از اين هم برای ايرانيان بسيار سخيف شمرده می شد.

مانند آرزوی برخورداری از حق انتخاب پوشاک، آرزوی داشتن حق برگزار کردن آزادانه و شاد و همراه با موزيک مراسم عروسی خود، حق گوش دادن به موزيک دلخواه، حق رفتن بدون مزاحمت با همسر خود به کنار دريا و حتا آرزوی حق آزادانه در پارک قدم زدن و چکمه بر پای کردن و اهانت نشنيدن و حقوقی از اين دست که براستی چندش آور است.

نکته تآسفبار هم اين است که چون اين «سقوط» و «انحطاط» هميشه آهسته انجام می پذيرد، بدبختانه خود افراد و ملت ها آنگونه که بايد و شايد متوجه اين فنای خويش نمی گردند. يعنی آنان به درستی در نمی يابند که چگونه پله پله از جايگاه رفيع خود به زير آمده و حقير می گردند، چه سان رفته رفته به خواری هايی خوی می گيرند که در گذشته برای شان تهوع آور بود، به چه شکلی دنائت ها در وجودشان نهادينه می شود، چگونه منش و سليقه و حتا دلمشغولی های روزه مره شان تغيير می يابد و خلاصه چه بلايی دارد بر سرشان می آيد.

همه ی اين مصيبت ها هم از طبيعی ترين پيامد های همان «فراموشکاری» اهريمنی است که بدان اشاره کردم. پيامد از ياد بردن کيستی، فرهنگ، تمدن، غرور انسانی، هدف های بزرگ، دلبستگی ها و نام و شأن ملی و خانوادگی. يعنی برايند يک روند «دگرديسی» که ملت يا فرد در آن، به تدريج از «فرزانگی» به «دريوزه گی» و نوکرصفتی رسيده و سرانجام هم به هر سفلگی و نکبت تن درداده و هر گونه توهين و تحقيری را هم پذيرای می گردد. آنهم حتا از سوی فرومايه ترين افراد يا اقوام.

روشن ترين نمونه های پيش چشم از اين «سقوط کرده گان» و «فنا شدگان» هم ای شگفتا کسانی هستند که خود ادعای روشنفکری و فرهنگمداری و راهبری فکری و سياسی مردم عادی ما را هم دارند که بخش بزرگی از آنها هم از انقلابيون ديروز هستند. همانانی که با موضع گيری های اين سی ساله و بويژه اين چند ماهه خود، بخوبی نشان دادند که براستی چه موجودات کوچک و بی مقداری بوده اند و هستند و چگونه تمامی ادعايی که در گذشته داشتند، دروغ و پوچ و فريبکارانه بوده است.

زيرا اينها که سی سال پيش حتا خردمند ترين رجال تاريخ سياسی ايران را هم نادان و بی فرهنگ و خائن و کودتاچی و نوکر آمريکا ... می خواندند، امروزه رهبريت کسانی را بر خود پذيرفته اند که تا پيش از انقلاب آنها را حتا برای دربانی محل کار و نظافت و رختشويی خانه خود هم به کار نمی گماردند. کسانی چون کروبی، خاتمی، ميرحسين، زهرا رهنورد، آخوند کديور و مهاجرانی، سحرخيز، حجاريان، ابطحی، عبادی، رفسنجانی و حتا فرزندان دزد او فائزه و محسن و ياسر را.

بنگريد که کار سقوط و فضاحت اينان به کجا رسيده که ديگر آقای نوری زاده دلش برای رخت و روسری رنگين خانم زهرا رهنورد هم غش می رود. يعنی برای اين پوشش اج وجق و چشم آزاری که براستی رخت های کلثوم ننه گرامی و زنده ياد، خدمتکار مادر من در پنجاه سال پيش به مراتب مدرن تر و قشنگ تر از اين بود. آقای نوری زاده اين پوشش مسخره را هم نشان روشنفکری و آزادمنشی و بزرگی و دموکراسی خواهی آن خانم می خواند!

پنداری که جامعه ی ما تا پيش از جمهوری اسلامی، آنچنان پسمانده و غيرمدنی بوده که حتا به زنگبار و يمن و سعودی و بيافرا و جيبوتی هم طعنه می زده. از اينروی هم ما در روزگار ظلمانی پهلوی ها هرگز خانمی را نديده باشيم که روسری رنگين و گل منگلی بر سر داشته باشد! چه رسد به آنهمه زنان آزاده و متخصص که دوشادوش مردان در همه ی عرصه های اجتماعی ما حضور داشتند. اعم از دبير و ناظم و آموزگار و مدير مدرسه و استاد دانشگاه و خلبان و ملوان و پزشک و وزير و وکيل و پرستار و افسر و درجه دارد...

همچنان که فرد بی پرنسيپی چون آقای شهريار آهی در تلويزيون صدای آمريکا خانم رهنورد را بزرگترين روشنفکر زن ايرانی می خواند و ديگر بانوان را هم به درس آموزی از ايشان دعوت می کند. يعنی همين آقای آهی که بخاطر خوش آمد ميرحسين که شايد روزی بجايی رسد، فراموش می کند که خود چند بار در همان رسانه گفته است که به سبب مأموريت پدرش در شهرستان ها، مادرش برای ديدار همسر، چهل ـ پنجاه سال پيش از اين، سالها در دل نيم شبان به تنهايی در جاده های دورافتاده ايران رانندگی می کرده و هرگز هم هيچ رخداد بدی برای آن بانو پيش نيامده. راز سرسپردگی و حتا جاسوسی ديگر مدعيان روشنفکری برای رژيم گدايان و چاقوکشان هم آن اندازه از پرده برون افتاده که ديگر اصلآ راز نيست. بويژه عناصر توده ـ اکثريت.

پس اينکه من پيوسته می نويسم که به اصطلاح روشنفکران ديروز و بويژه آن بخش که از دشمنان پادشاه فقيد بودند و هستند، همه ی آمال بزرگ و حتا شخصيت خود را اتفاقآ از خود همان پادشاه و نظام شاهنشاهی داشتند، ادعای بيجايی نيست. چرا که من اين ادعا را از مشاهدات خود داشته و ديده ام که به محض سقوط آيين پادشاهی در ايران، تمام آنان هم کاملآ سقوط کردند.

همچنان که در اين سه دهه ی تسلط دريوزه گان بر ايران هم آن اندازه با شتاب بسوی انحطاط رفته اند که حال ديگر اصلآ هيچ کدام شباهتی به آن دوران خود ندارند. ابدآ هم به روی خود نمی آورند که در آن روزگار چه جايگاه اجتماعی داشته و به چه امکانات و ارزشهای فرهنگی و اجتماعی آب دهان می انداختند و امروز به چه فلاکتی رسيده اند که البته فلاکت اينان نه از فراموشکاری، بلکه از حقارت و رذالت ذاتی و حسودی و دشمنی کور آنان با پادشاه فقيد است.

بهترين گواه اين ادعا هم ترجيح چند فرومايه از درون رژيم روضه خوان ها به فرزند آن مرد خردمند و بزرگ و ايران شيدا، يعنی به شخصيتی چون شاهزاده رضا پهلوی است. يعنی برتر شمردن چند ملا و بچه ملا و شبه ملای بی سر و پای همچنان مريد خمينی به کسی که جدای از منش نيک، متانت، خرد، آگاهی و شايسته گی های فردی که دارد، نوه رضا شاه و فرزند آريا مهر بزرگ است. از خاندانی شناخته شده در گيتی که آنهمه سازندگی و امنيت و آسايش و شکوه و شوکت و احترام جهانی را برای ما به ارمغان آورد.

و اين درست همان کار نابخردانه و در نزد پاره ای هم، همان رذالتی است که اينان در سال پنجاه و هفت هم بخرج دادند و ما را اينگونه خانه خراب کردند. چرا که اينها در آن مقطع هم اشخاص ميهن پرست و فرزانه ای چون شاهنشاه آريامهر و دکتر شاپور بختيار و آنهمه عناصر آگاه و دلسوز در درون هيئت حاکمه آنروز ايران را غيردموکرات و حتا دشمن خود و ايران انگاشته و به دنبال روح الله خمينی و خلخالی و رفسنجانی و جنتی و الله کرم... افتادند.

از اينروی هم روی سخن من نه با آن دونان، که با هم ميهنان شريف و پاکنهاد است که مبادا ديروز خود را از ياد برند. همه ی کوشش من هم از راه نوشته هايی در باره اوضاع سياسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ما در روزگار پهلوی ها در واقع تنها برای پيش گيری از «نسيان» و فراموشی است. يعنی يادآوری کردن و تلنگر زدن به ذهن و غرور هم ميهنان خود.

با اين اميد که با خواندن اين متون، از ياد مبرند که تا همين سه دهه ی پيش، يکی از مقتدر ترين و باآبرو ترين حکومت های جهان را داشته و خود نيز يکی از بافرهنگ ترين و محترم ترين ملت های جهان بشمار می رفتند، نه مشتی وحشی بی تمدن و تروريست يا گدايان سيب زمينی و کليه فروش و صادر کننده ی پناهنده و عمله بنا های دکتر و مهندس و از همه هم ننگين تر و شرم آور تر، صادر کننده ی بکارت و فاحشه.

پس اين دسته از نوشته های من از ديد خودم، تلنگر زدن به ذهن بخواب رفتگان و مدهوشان و بی هوشان است. بويژه که به محض سخن گفتن و نوشتن از آنچه که ما در گذشته داشتيم، همان بی وجدان ها فوری آنرا به «در گذشته ها ماندن» تفسير می کنند. سبب آن هم اين است که چون خود لياقت داشتن رژيمی بهتر از جمهوری اسلامی و شخصيت هايی فرزانه تر از اين الوات بی فرهنگ را ندارند، در پی تثبيت اين اوضاع ننگين و جا انداختن اين انديشه ويرانگر در ذهن ايرانيان هستند که شخصيت های برجسته و ممتاز شما همين زباله ها هستند.

پاره ای از هم ميهنان ما هم البته نادانسته در دام آنها افتاده و به تأسی از ايشان، طوطی وار هر سخنی در مورد گذشته را با جمله ی «گذشته ها را بايد فراموش کرد»، رد می کنند که اين ديگر خيلی مايه ی تأسف است. البته اگر امروز ما هم مانند ديگر ملت ها بسی بهتر از ديروزمان بود، بايسته بود که ما هم گذشته ها را به طاق نسيان نهاده و هر دو چشم خود را به آينده می دوختيم. ليکن از آنجا که ما ايرانيان وارون ديگر مردمان، پيوسته يک گام به پيش و دوگام به عقب حرکت می کنيم، هميشه هم بايد يک چشم مان به گذشته ها باشد و چشم ديگر به آينده.

بويژه در اين مقطع تاريخی که ما بجای دوگام، بدبختانه يک باره هزار گام به عقب بازگشته ايم. بهمين خاطر هم اگر خواهان سرنگونی اين نظام شرف فروش و خواهان اعاده ی حيثيت از خود، ميهن، فرهنگ، غرور و تاريخ پرشکوه خويش هستيم، هرگز حتا يک دم هم نبايد از نگاه به گذشته های خود غفلت کنيم. چرا که اينک رمز رهايی و نيکبختی آينده ما اصلآ در گرو همين نگاه به گذشته درخشان و انگيزه گرفتن از آن ارزش ها و معنويت های گذشته است. همين. امير سپهر.

۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه

آقای دهنمکی من با دیدن فیلم اخراجی های شما گریستم و سر فحش را به خمینی و حز ب اللهی ها کشیدم.

آقای دهنمکی من با دیدن فیلم اخراجی های شما گریستم و سر فحش را به خمینی و حز ب اللهی ها کشیدم.

فیلم اخراجی های یک را که دیدم از اول تا آخر آن با اعصابی خورد نگاه کردم گاه گریستم و تا توانستم فحش نثار خمینی و تمام کسانی کردم که تبلیغ جنگ می کردند و بعد از فتح خرمشهر جنگ را ادامه دادند.
دیدن صحنه های این فیلم مرا به سالهای 60 تا 67 برد که چگونه به دلیل خونخواری خمینی و حماقت درصدی از مردم کشورمان
تعداد بسیار زیادی از جوانان پاک را از دست دادیم. به یاد آوردم که چگونه معلم های بی پدر و مادر دینی در سر کلاس درس ما دانش آموزان تازه بالغ پر از شهوت از حوری ها (فاحشه های بهشتی) تعریف و تمجید کردند و می گفتند به محض شهادت می توانید با آنها جماع کنید چون به محض شهادت به بهشت می روید. به یاد می آوردم تشییع جنازه پیکر پاکترین فرزندان این سرزمین را. به یاد می آوردم زمانی که جوانان را به زور می گرفتید و به سربازی می فرستادید تا به قول خودتان کربلا را آزاد کنید. آهنگران حرامزاده دروغگو را به خاطر می آوردم که 8 سال گفت تا کربلا رسیدن یک یا حسین دیگر و هیچ گاه به مربلا نرسیدند.
آخوندهای دجال معلمان دینی و میلغان جنگ می گفتند شهید همزمان با شهادت به بهشت می رود ولی مردم  آنقدر شستشوی مغزی شده و نا فهم شده بودند که از شما نمی پرسیدند که امام حسین شهید شده در نتیجه در بهشت است ما برای چه می خواهیم به کربلا برویم. مردم آنقدر نا فهم شده بودند که نمی دانستند راه دیگری هم به غیر از جنگ برای زیارت کربلا وجود دارد. مردم آنقدر نادان شده بودند که نمی دانستد که اگر بتوانیم کربلا را تصرف کنیم تازه اول مکافات است و ما اشغالگریم.

فیلم اخراجی های شما مرا به یاد زمانی انداخت که مردان زن و بچه دار را دستگیر می کردید و به زور به سربازی و جبهه می فرستادید.  آری من با دیدن فیلم اخراجی های به شما و تمام کسانی که از جنگ کثافت به دفاع مقدس یاد می کنند فحش دادم.
آری آقای دهنمکی من هنوز هم شما را انسانهای کثیفی می دانم هم شما هم خمینی هم آخوندها و هم تمام کسانی که جنگ را تبلیغ می کردند.

۱۳۸۹ فروردین ۱۳, جمعه

آیا انتخابات شورا هم آخوندی خواهد شد؟ یا مردم اولین خاکریز را فتح خواهند کرد؟

در آذر ماه امسال انتخابات شورای شهر را در پیش رو داریم. نظام در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته تقلب کرد و سید محمد خاتمی که می ترسید بگوید تقلب شده گفت انتخابات مهندسی شده. ولی در اضل انتخابات آخوندی شده بود چون مهندسی یعنی دقیق و صحیح و آخوندی یعنی تقلب و شیادی. آیا در آذر ماه امسال طرفداران محمود مشنگ دوباره خواهند توانست در تمام شهرها و روستاهای ایران تقلب کرده و با آخوندی کردن انتخابات قدرت خود را مستحکم تر کند یا این مردم هستند که شورا را به عنوان اولین خاکریز بر علیه دزدان متقلب دروغگو فتح خواهند کرد؟ به نظر می رسد تقلب در تمام شهرها و روستاهای ایران برای محمودک امکان پذیر نیست به خصوص اینکه دیگر آبرو و اعتباری ندارد.

آیا عباس امیر انتظام می تواند الگوی خوبی برای مبارزین باشد؟ به طور حتم خیر

عباس امیر انتظام فردی است که لقب قدیمی ترین زندانی سیاسی کشور را یدک می کشد. به طور حتم قدیمی ترین زندانی سیاسی کشور نمی تواند الگوی خوبی برای مبارزین باشد. فردی که نتواند با سیاست خود را از زندان نجات دهد چگونه می تواند کشور را از چنگ زندانبانان رها کند؟

یک فرد مفید و مبارز آزاد بهتر از یک فرد مفید زندانی می تواند برای آزادی کشور تلاش کند. به محض دستگیرشدن سعی کنید خود را آزاد کنید. وقتی دستگیر می شوید دلیل بر این است که کاری انجام داده اید یعنی وظیفه خود را ا نجام داده اید. یک توبه نامه سوری بنویسید خود را از چنگال آخوندها سریع نجات دهیدو برای مدتی فعالیت سیاسی نکنید و به جای آن مطالعه و کارهای علمی کنید. وظیفه فعالیت را به دوش دیگران هم بگذارید. شما کار خود را انجام داده اید وظیفه دیگران است که فعالیت شما را دنبال کنند. اگر مجاهدین که در بین سالهای 60 تا 70 اعدام شدند این سیاست را پیش گرفته بودند اکثر آنان اکنون زنده بودند و این نظام به مراتب ضعیف تر از اکنون بود زیرا آنان می توانستند فعالیت علمی و مدیریتی کنند و تمام قدرت به دست حزب اللهی های بی سواد نمی افتاد.